- .
انقلاب اسلامی در خراسان شمالی به روایت اسناد ساواک / 19
نامه ساواک در مورد نواری از وقایع قم و تبریز و کشتهشدن تعدادی طلبه و همچنین تمجید از امام خمینی توسط طلبه ای به نام برات ایزانلو که در مدرسه علمیه سلطانیه بجنورد تحصیل می کرد.
به گزارش نسیم امروز، متن و سند این نامه به این شرح است:
از: ب/9 تاریخ: 7/2/2537[1357]
به: 312 ـ ﻫ 1 شماره: 2196/ب ﻫ
گزارش خبر
پیرو 2137/ب ﻫ ـ 26/1/37
طلبه برات ایزانلو که در مدرسه علمیه سلطانیه بجنورد تحصیل مینماید، نواری از وقایع قم و تبریز و کشتهشدن تعدادی طلبه و همچنین تمجید از خمینی در اختیار داشته که طلبه عبدالعلی جعفری سنخواستی از روی آن کپی تهیه مینمود. این نوار در مورد مسائل ضد دولت و ضد سازمان امنیت1 و ضد تأسیس دانشگاه اسلامی2 در مشهد است.
نظریه شنبه . خبر صحت دارد. این نوار را روی ضبط گذارده و بقیه طلبهها گوش میدادند.
نظریه یکشنبه . با توجه به دسترسی شنبه به هدف، خبر مورد تأیید است. تاکنون گزارشاتی از طلبه برات ایزانلو و طلبه عبدالعلی جعفری سنخواستی واصل که به موقع تقدیم گردیده. آفاق
نظریه ب/9 . نظر یکشنبه مورد تأیید است.
آقای مجتبوی 2/3
5770/9 ﻫ 1- 25/2/37 و 5681/9 ﻫ 1- 18/2/37 پیرو 5681/9 ﻫ 1- 18/2/37
پاورقی:
_______________________
1. سازمان اطلاعات و امنیت کشور با نام اختصاری «ساواک» در سال 1335 ش توسط 10 نفر از مستشاران آمریکایی مطابق سازمان اطلاعاتی و امنیتی آمریکا ایجاد شد؛ با این تفاوت که چون فعالیت خارجی ایران ناچیز بود، سازمان مستقلی همچون سیا که عهدهدار اطلاعات خارجی باشد به وجود نیامد بلکه مسئولیت اطلاعات خارجی و وظایف امنیت داخلی به عهده یک سازمان نهاده شد و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» گذاردند. در واقع ساواک تلفیقی از دو سازمان «سیا» (C.I.A) و اف.بی.آی (F.B.I) بود. تشکیلاتی که توسط مستشاران آمریکایی پایهریزی شد که متشکل از 11 بخش زیر بود: 1ـ رئیس ساواک؛ 2ـ معاون یکم(عملیاتی) 3ـ معاون دوم (اداری) 4ـ اداره کل یکم (امور اداری) 5ـ اداره کل دوم (کسب اطلاعات خارجی) 6ـ اداره کل سوم (امنیت کشور) 7ـ اداره کل چهارم (حفاظت پرسنل و اسناد و اماکن) 8ـ اداره کل پنجم (امور فنی) 9ـ اداره کل ششم (امور مالی) 10ـ اداره کل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی) 11ـ اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) در طول دوران 22 ساله ساواک چهار نفر بر این سازمان ریاست کردند. نخستین رئیس ساواک سپهبد بختیار بود که از بدو تأسیس ساواک تا اسفند 1339 ش بر این سازمان فرمان راند و با قساوت و خشونت تمام به سرکوب مخالفان شاه پرداخت. پس از او سرلشکر حسن پاکروان به سمت رئیس ساواک منصوب گردید و همزمان حسین فردوست با حفظ سمت رئیس دفتر ویژه اطلاعات به قائممقامی ساواک گماشته شد و از سوی شاه اختیارات تام گرفت تا ساواک را تجدید سازمان کند. حسین فردوست که تا فروردین 1350 ش قائممقام ساواک بود مدعی است در امور عملیاتی این سازمان هیچ نقشی نداشته است و تنها به آموزش پرسنل و سازماندهی مجدد ساواک میپرداخته است و میگوید رئیسان ساواک نیز در امور سازماندهی و آموزش و حوزه کاری او هیچ دخالتی نداشتند. دومین رئیس ساواک سرلشکر حسن پاکروان بود که بعد از قیام 15 خرداد 1342 ش شاه او را به دلیل غافلگیری ساواک از کار برکنار و سرلشگر نعمتالله نصیری را به جانشینی او منصوب کرد. دوران فرماندهی نصیری بر ساواک که تا بهار 1357ش ادامه یافت، اوج فعالیت ساواک در دستگیری، شکنجه و سرکوب مخالفان رژِیم است و این سازمان را به مخوفترین و وحشتناکترین نهاد رژِیم مبدل کرد. با اوجگیری قیام مردم مسلمان ایران شاه مجبور شد مهره منفور و بدنام خود در ساواک یعنی ارتشبد نصیری را برکنار و سپهبد ناصر مقدم را به جای او منصوب کرد. اما پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 به موجودیت ساواک و ریاست آن خاتمه داد. حسین فردوست تاریخ ساواک را به 4 دوره تقسیم میکند: دوره نخست از تأسیس رسمی ساواک در اسفند 1335 تا برکناری تیمور بختیار از ریاست ساواک در اسفند 1339، این دوره را دوره ایجاد و راهاندازی ساواک توسط مستشاران آمریکا میداند. دومین دوره را دوران قائممقامی خود در ساواک از ابتدای سال 1340 ش تا فروردین 1350 ش میداند. وی تحولات ساواک را در این زمان چنین برشمرده است: 1. تصفیه ساواک از هواداران تیمور بختیار و تبدیل آن به یک سازمان صددرصد وفادار. 2 . تبدیل ساواک به صورت یک سازمان منظم و آموزشدیده و نیز مرخص کردن محترمانه مستشاران آمریکایی و استخدام مربیان و استادان علاقمند اسرائیلی به جای آنان. به عقیده فردوست سومین دوره ساواک با خروج او از ساواک آغاز شد و این سازمان دربست در اختیار نصیری، سرلشگر علی معتضد و پرویز ثابتی قرار گرفت و به مرکز همه بند و بستهای سیاسی و اوج شهرت و بدنامی رسید. وی چهارمین دوره را دوره سقوط و زوال ساواک میداند که با برکناری نصیری شروع میشود. (همان، ص 423ـ424)
2. در اوایل دهه 1340 ش، رژِیم تصمیم گرفته بود دانشگاهی به نام «دانشگاه اسلامی» تأسیس کند! سیاست استعماری ایجاب میکرد که حوزههای دینی و علمی تحت کنترل دولت درآیند و جامعه روحانی به دوایر دولتی وابسته گردد. ولی روحانیون ایران با هشیاری تمام اجازه این کار را به شاه ندادند.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.