- .
انتقاد زلزلهزدگان؛ از کم توجهی مسئولان
هنوز مردم در چادرها شب و روزشان را سپری می کنند و گاهی از گرما و سرمای بد روزگار به پناهگاه ویران شده شان پناه می برند اما شب را تا صبح با دلهره و ترس از مرگ سپری و چشم بر بالین می گذارند.
به گزارش گروه اجتماعی نسیم امروز، 23 اردیبهشت ماه 96، روزی بود که زلزله 5.7 ریشتری شهر بجنورد را لرزاند وخسارات زیادی را به ساختمان های مسکونی و تجاری وارد و صدها نفر را مصدوم و شماری نیز جان خود را در این حادثه از دست دادند.
اکنون بیش از دو ماه ازوقوع زلزله در بجنورد می گذرد اما دل مردم هنوزازاین واقعه تلخ می لرزد و درد و آلام این واقعه در برخی از نقاط استان التیام نیافته، غم از دست دادن سرپناه از یک سو و غم بی مهری مسئولان از سوی دیگر مردم را نگران و مضطرب کرده است.
اگر گذری به مناطق حاشیه شهرداشته باشید می بینید که هنوز مردم در چادرها شب و روزشان را سپری می کنند و گاهی از گرما و سرمای بد روزگار به پناهگاه ویران شده شان پناه می برند اما شب را تا صبح با دلهره و ترس از مرگ سپری و چشم بر بالین می گذارند.
کاش مسئولان یک شب، خودشان را جای این مردم می گذاشتند؛ مردمی که چند صباحی است آواره و بی خانمان شده اند.
برای تهیه گزارش به کلاته باقرخان دو ، جوادیه و شهرک گلستان می رویم تا شاید بتوانیم با تهیه گزارشی صدای آنان را به گوش مسئولان رسانده و مرهمی بر زخم های التیام نیافته مردم باشیم.
وقتی وارد کلاته باقرخان می شوم و به سوی مردمی که زیرسایه ای در کوچه دور هم نشسته اند می روم از جایشان بلند می شوند و با صمیمیت زیادی ازحضورم استقبال می کنند خودم را معرفی می کنم و تا متوجه می شوند برای بازگو کردن دردهایشان به آنجا آمدهام. با اشتیاق شروع به صحبت می کنند و با آهی از ته دل می گویند:«هرچی سنگه؛ پای لنگه»؛ در حین صحبت کردن مرا به داخل منزلشان دعوت می کنند تا از نزدیک وضعیت زندگیشان را ببینم. وقتی وارد منزل یکی از ساکنین می شوم پاهایم ازترس می لرزد دیوارهایشان تا حدی شکاف برداشته که حیاط خانه ازآن طرف دیده می شود و دیوار اتاق ها خمیده وکف آشپزخانه از زمین جدا شده است، لحظه ای خودم را جای آنان تصورمی کنم؛ حتی حاضر نیستم یک ثانیه در این اتاق ها بنشینم، چه برسد که تا صبح بخوابم؛ اما آنان ناچارند؛ چه می توانند بکنند، به کجا پناه ببرند؛ باز هم دل خوششان به همین دیوارهای ترک خورده است.
یکی دیگر از ساکنین با نگاهی پردرد به من نگاه می کند و می گوید: خانم برویم خانه خراب شدهی ما را هم ببین؛ اما ته دلم آشوب بود؛ چرا که فقط می توانم با قلمم و رساندن پیام آنان به مسئولان، مرهمی بر زخم های این مردم باشم. کاش می توانستم گوشه ای از غم و غصه های این مردم را کم کنم. یکی از بانوان این منطقه می گوید: وقوع زلزله یک بلای بزرگ بود که آمد و رفت اما بلای بزرگتر بی خانمانی و دربه دری و بی فکری مسئولان است .
قندی گل امانی اظهار می کند: 3 ماه از وقوع زلزله می گذرد و ما هنوز در چادر به سرمی بریم، دلم می خواهد مسئولین فقط یک روز در این چادر زندگی کنند تا ببینم چقدر می توانند در این گرمای تاب اور تابستان و در داخل این چادرها دوام بیاورند.
وی می افزاید: بیشتر مردم این منطقه به خاطرویرانی منزلشان مجبور به کوچ شدند و در نقطه دیگری از شهر منزل اجاره کرده اند و کسانی هم که قصد تعمیر یا تخریب منزلشان را دارند هرروز با موانع جدیدی از سمت شهرداری مواجه می شوند.
وی خاطرنشان می کند: بیش از دوماه است هرروز برای دریافت وام تعمیرات و ساخت و ساز به ادارات مربوطه مراجعه می کنیم اما هرروز دست خالی و ناامید ترازدیروز برمی گردیم و فقط در ادارات ازاین اتاق به آن اتاق ما را پاس می دهند.
وی تصریح می کند: روزها از گرما در چادر طاقتمان طاق می شود و شب ها از سوز سرما به خانه های ویران شده مان پناه می بریم ولی از ترس تا صبح نمی توانیم چشم برهم بگذاریم.
وی ادامه می دهد: بعد از زلزله خبرشنیدن وام قرض الحسنه توسط دولت تا حدودی دلمان را خوش کرد اما نمی دانستیم این خوشی با بی مهری مسئولان به غم بزرگتری تبدیل می شود.
یکی دیگر از ساکنین این منطقه می گوید: از زمان وقوع زلزله از صداو سیما، رادیو و روزنامه های مختلف برای تهیه گزارش به این منطقه مراجعه کرده اند اما دریغ از اینکه ذره ای ازسوی مسئولان و دولت به مردم آسیب دیده توجه شود.
بیژن رسولی می افزاید: ویرانی و آوارگی مان ازیک سو و خستگی تنمان درراهروهای ادارات از سوی دیگر، شکسته شدن اسباب و اثاثیه زندگیمان و ترس و دلهره از سوز و سرمای زمستانی که چند وقت دیگر درراه است، جانمان را به لبمان رسانده است.
وی با دلی پردرد و چشمانی پراشک می گوید: دلم می خواهد کلنگی به دست بگیرم و خودم این خانه را برسرم آوارکنم تا شاید دل کسی به حالمان بسوزد و به دادمان برسد.
وی یادآورمی شود: شهرداری نه اجازه تخریب و تعمیر به ما می دهد و نه کارمان را راه می اندازد اگر ازروز اول به دنبال وام برای تعمیرات و ساخت و ساز نبودیم خودمان به هربدبختی بود، یک سقف برای خانواده ام فراهم کرده بودیم.
وی می گوید: دخترم نرگس به بیماری پوستی مبتلا است و برای درمان و رسیدگی به وضعیتش نیاز به آرامش داریم اما این زلزله علاوه بر درد و ناراحتی بیماری فرزندم ، درد بی خانمانی را به جانم انداخته است.
بعد از یک ساعت شنیدن درد و دل مردم این منطقه به سمت جوادیه که یکی از مناطق حاشیه شهر بجنورد است می روم که وضعیت مردم این منطقه تفاوت چندانی با مشکلات مردم باقرخان نداشت و همین گلایه ها از سوی مردم مطرح شد.
یکی از ساکنین منطقه جوادیه نیز می گوید: بعد ازوقوع زلزله بیشترین توجه مسئولان به مناطق زلزله زده روستایی بوده و به حاشیه شهر توجه ای نمی کنند درصورتی که ما نیزوضعیت چندان مطلوبی نسبت به آنها نداریم.
رحمانی می افزاید: مناطق حاشیه شهر مشکلات زیادی دارند که با وقوع زلزله چند ماه اخیر، به مشکلات آنها افزوده شده و متاسفانه توجه چندانی به این مناطق نمی شود.
بعد از گذر از جوادیه به سمت شهرک گلستان شهرراهی شدم؛ شهرکی تازه ساخت که اززمان تاسیس آن چند سالی است می گذرد و کسی فکر نمی کرد روزی زلزله به ساختمان های نوساز این نقطه نیزآسیب بزند و مردم به خیال اینکه ساختمان هایشان مستحکم ساخته شده درآن با آرامش خاطرمی خوابیدند و به ذهنشان خطور نمی کرد روزی به جای زندگی در خانه های نوسازشان، باید در چادر به سر ببرند.
یکی از ساکنین گلستان شهر بجنورد نیز می گوید: با چه دلخوشی، با هزارسختی و قسط و قرض بعد چند سال خانه خریدیم، اما نمی دانستیم این دلخوشی ما روزی به غمی بزرگ تبدیل می شود.
رمضان زیست اظهار می دارد: بعد از وقوع زلزله حدود دوماه در چادر زندگی کردیم اما تا کی می توانستیم با این وضع زندگی کنیم به ناچار با دلهره و ترس به خانه های خودمان برگشتیم و با توکل برخدا روزهایمان را در کنار دیوارها و سقف ترک خورده خانه خود سپری می کنیم.
وی ادامه می دهد: بعد از وقوع زلزله ساکنین این شهرک برای اجاره نشینی به داخل شهر رفتند و بیشتر خانه ها خالی ازسکنه شده و وقوع زلزله حتی موجب بالا رفتن قیمت اجاره ها دراین شهرک شد.
وی خاطرنشان می کند: برای دریافت وام تعمیرات هم که باید هفت خان رستم را گذراند و باید صبرایوب داشته باشیم تا بتوانیم یک وام دریافت کنیم.
یکی دیگر از ساکنین این منطقه می گوید: صاحب اول و آخر این خانه خود ما هستیم و این زلزله نیز موجب شد تا دیگر خانه های این منطقه به فروش نرود وهنوز قسط خانه را پرداخت نکردیم باید دنبال وام تعمیرات خانه باشیم.
سیمین ابراهیمی می افزاید: البته ناگفته نماند به کسانی که منازلشان در این منطقه قسط بندی نشده نه کمک بلاعوض و نه وام برای تعمیرتعلق می گیرد.
کلام آخر: همه ما خوب می دانیم قصه زلزله سردراز دارد و این قصه به یک قصه پرغصه تبدیل شده است، علاوه برزلزله پیامدهای بعد آن گریبان گیر مردم می شود که نمونه بارزآن افزایش 20 درصدی اجاره خانه در استان است و پیامد بعدی آن می تواند بی اعتمادی مردم به مسئولان و دولت و وعده های آنان باشد. بنابراین اکنون که دولت دوزادهم در آغاز راه چهارساله دوم خدمت خویش است با اقدامی مناسب و خداپسندانه هرچه سریعتر نسبت به تامین اعتبار و ساماندهی مردم در مناطق شهری و روستایی زلزله زده این استان اقدام کند؛ زمستان نزدیک است و مردم نیازمند سرپناه.
ناگفته نماند که می پذیریم که دولت هم نیاز به زمان و هم نیاز به تامین اعتبار دارد و ترمیم و ساخت حجم زیادی از واحدهای مسکونی تخریب شده و آسیب دیده کار ساده ای نیست؛ اما این امر همت و تلاش همه مسئولان استانی و کشوری را در راستای محقق شدن وعده های دولت می طلبد.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.